جنگ ایران و عراق
زمینی چینی عراق برای تجاوز به ایران:
فرماندهان صدام از جلسات حمله به ایران میگویند
ازجمله اسناد مهم اثبات کنندهی برنامهریزیها و طرحریزیهای قبلی عراق برای تجاوز به ایران، اطلاع از جلسات آمادگی برای آغاز جنگ در ارتش عراق است. در این جلسات – که در فاصلهی چند ماه مانده به تهاجم گسترده عراق به ایران برگزار شده- برخی فرماندهان نظامی ارشد عراق حضور داشته و از نزدیک شاهد تصمیمگیری در خصوص حمله نظامی به ایران بودهاند. این فرماندهان پس از حملهی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، گفتوگوهایی با کوین وودز، ویلیامسون مورای و … انجام دادهاند که در کتابی با عنوان فرماندهان صدام گردآوری شده است. این کتاب اطلاعات مفیدی را در خصوص نحوهی نگرش فرماندهان صدام به جنگ هشتساله با ایران ارائه میکند. یکی از مباحثی که در خلال این گفتوگوها دیده میشود، اشاره به جلساتی است که در آنها توسل به ابزار نظامی بهمنظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی مورد توجه صدام و فرماندهان بوده است.
دربخشی از گفتوگوی کوین وودز و ویلیامسون مورای با سپهبد رعد مجید رشید حمدانی[۱]، وودز نظر وی را در خصوص جیش الشعبی جویا میشود و حمدانی اشارهای به وقوع انقلاب در ایران و خطرات این انقلاب برای نظام سکولار عراق از منظر رهبران این کشور و بهخصوص صدام میکند. وی سپس زمینهسازی برای جنگ با ایران را در جلسات متعدد حزب بعث به نحو زیر ترسیم میکند:
دولت عراق تصمیم گرفت دست به جنگی پیشگیرانه بزند. البته، جامعه جهانی نیز بهنوعی از این جنگ حمایت میکرد. تصور ما این بود که اگر نیروهای عراقی بتوانند ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر در خاک ایران پیشروی کنند، نیروهای سپاه پاسداران از پایتخت به طرف مرزها میآیند تا با ما مقابله کنند و این فرصتی را برای گروههای ضدانقلاب سکولار در پایتخت ایران فراهم میکند که بتواند زمام امور را به دست گرفته، دولتی سکولار تأسیس کنند. فکر میکردیم این جریان در هر صورت بیشتر از چهار تا شش هفته طول نمیکشد. در ۶ جولای ۱۹۸۰ م [۱۵ تیر۱۳۵۹ ش] تعدادی از افسران ارشد عراقی موضوع حمله [به ایران] را در جلسهای بررسی کردند. دو نفر از فرماندهان سیاسی عراق در این جلسه به صدام گفتند: ارتش عراق ۳۷ تیپ در اختیار دارد و اگر همه این تیپها به ایران حمله کنند، نیروی ذخیرهای را که لازم داریم از کجا تهیه کنیم؟ خطر عمدهای که ما را تهدید میکند این است که فرصت قابل توجهی را از دست میدهیم. صدام که نمیخواست قبول کند عراق نیروی ذخیره کافی در اختیار ندارد و این حرکت اشتباه است، پاسخ داد: مردم عراق نیروهای ذخیره اعلام نشده ما هستند. و به این ترتیب طرح تشکیل جیش الشعبی آغاز شد.»
ویلیامسون مورای نیز از حمدانی درخواست میکند «در مورد طرحریزیهای راهبردی [عراق] بین جولای ۱۹۸۰ [تیر ۱۳۵۹] تا تجاوز [این کشور به ایران] در سپتامبر [شهریور] همان سال توضیح» دهد و حمدانی پاسخ میگوید: «طرحریزیراهبردی [عراق] برای جنگ بر این فرضیه استوار بود که نیروهای عراقی میتوانند ظرف چهار تا شش هفته به پیروزی دست یابند و هیچ نیروی احتیاط خاصی نیز برای پشتیبانی از عملیاتهای نظامیشان لازم نیست. فکر میکردیم گروه شناسایی کوچکی به مرز اعزام میکنیم تا موقعیت دشمن و اهداف موردنظر را تعیین کند. سپس نیروی پیاده اقدام به پیشروی و اشغال مناطق مرزی کرده، پنج کیلومتر در خاک ایران پیش میرود و در عمق پنجکیلومتری از دو سوی مرز یعنی در منطقهای با عرض حداکثر ۱۰ کیلومتر مستقر میشود. قرار بود اگر ایرانیان مقاومت کردند، نیروهای زرهی عراق هم وارد عمل شوند و تا عمق ۱۰ تا ۲۰ کیلومتری خاک ایران پیشروی کنند. برای هریک از لشکرهای اصلی عراق هم شهر یا منطقهای تعیین شده بود که باید آن را اشغال میکرد. قرار بود کاری کنیم که نیروهای ایرانی در یک نقطه و در یک درگیری متمرکز شوند تا عوامل ضدانقلاب بتوانند وارد عمل شوند و با تسخیر تهران، حکومت [امام] خمینی را ساقط کنند. اما عراق در این مقطع چه چیزی به دست میآورد؟ نخست، صدام به پیروزی بزرگی دست مییافت و فرمانده بزرگی بهشمار میآمد. او در جایی خوانده بود که بزرگترین فرماندهان تاریخ کسانی هستند که در جنگها پیروز شدهاند. دوم، عراق در روند تحقق پیروزی نظامی میتوانست مناطقی را که در قرارداد ۱۹۷۵ م [۱۳۵۴ ش] الجزایر از دست داده بود بار دیگر به دست بیاورد. این مناطق و بهویژه مناطق کوچکی در امتداد مرزهای مورد مناقشه، حوزههای نفتی آبادان و شطالعرب [اروندرود] را واگذار کرده بودیم تا ایرانیان از حمایت کردهای عراقی دست بکشند[۲]. در قرارداد الجزایر، حق حاکمیت عراق به چالش کشیده شده بود.
اگر پیروزی [برای عراق] محقق میشد، وضع بهگونه دیگری میشد و این بار ایران چیزهایی را از دست میداد. تاریخ منازعه بین ایران و عراق بیانگر درگیری دو کشور همسایه است که [از نظر موقعیت جغرافیایی] یکی در مناطق مرتفع و دیگری در مناطق پست واقع شده است و عراق همواره به علت همین موقعیت جغرافیاییاش مورد تهاجم و تاختوتاز ایران قرار گرفته است[۳]. صدام که فکر میکرد [در این جنگ] با دستیابی به یک پیروزی بزرگ راهبردی و سیاسی به رهبر جهان عرب تبدیل میشود، در جنگی وارد شد که آمادگی لازم را برای آن نداشت. اگر طرح نظامی [حمله به ایران] در دانشگاه جنگ و دانشکده فرماندهی و ستاد عراق تدوین میشد، با طرحی که صدام اجرا کرد بسیار متفاوت بود. صدام در تجاوز به ایران اصول نظامی اولیه را نقض کرد. تا سال ۱۹۸۲ م [۱۳۶۱ ش] جنگ همه توان ما را تحلیل برده بود. جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق بود و بهراحتی میتوانست جنگی طولانی را اداره کند.
قرنها پیش از این، سون تزو ماهیت جنگ طولانی را در کتاب هنر جنگ توضیح داده است[۴]. صدام دچار خطای راهبردی بزرگی شد و بعدها فهمید که وجود نیروهای احتیاط [برای جنگ] بسیار لازم است.»
وودز سپس از حمدانی سؤال میکند که: از جولای ۱۹۸۰ م [تیر ۱۳۵۹ ش] که به فرماندهان عراقی گفته شد برای جنگ با ایران در آینده آماده شوند، چه کسانی در طرحریزی نظامی جزئیات حمله به ایران درگیر بودند؟ فقط خود صدام بود، یا فرماندهان سپاهها و لشکرها نیز در این کار نقش داشتند؟ این فرماندهان اصولاً شانس آن را داشتند که منطقه عملیات را ببینند، نظراتشان را ارائه دهند و در تصمیمگیریها شرکت کنند؟» و حمدانی به جلسۀ ۶ جولای ۱۹۸۰ اشاره کرده و پاسخ میدهد: «ژنرال شنشل که در آن زمان رئیس ستاد مشترک بود به همراه عوامل طرحریزیاش یکی از رویکردهای سیاسی جنگ را گرفتند و آن را به طرح نظامی تبدیل کردند. سلسلهمراتب فرماندهی [عراق] برای تصمیمگیری بهترتیب عبارت بودند از: شخص صدام، عدنان خیرالله، شنشل و اداره طرحریزی و عملیات. این فرایند تصمیمگیری به هدایت طرحریزی سیاسی جنگ مشهور بود. رئیس اداره طرحریزی ژنرال سهستارهای به نام عبدل الاسدی بود که دانشآموخته دانشگاههای انگلیس و فرمانده ممتازی بود. اما فرایند طرحریزی [این اداره] درست عکس طرحریزی متداول در ارتش بود و با آنچه ما در دانشگاه نظامی و دانشکده فرماندهی و ستاد میخواندیم نیز کاملاً فرق داشت.
در ادامه وودز از حمدانی میپرسد «فرماندهان سپاهها چه وقت در فرایند طرحریزی درگیر شدند؟» و حمدانی به جلسه ۶ جولای ۱۹۸۰ (۲ ماه و نیم پیش از تهاجم سراسری عراق به خاک ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹) اشاره کرده و میگوید: «در ۶ جولای [۱۵ تیر] جلسهای با شرکت فرماندهان سیاسی و نظامی سپاهها تشکیل شد و روز بعد نیز در مورد جنگ قریبالوقوع با ایران به ما خبر دادند و گفتند که هدف این جنگ، پیشگیری از حمله ایران و جلوگیری از توسعه اقدامات شیعیان برای ایجاد شورش در عراق است. همچنین به ما گفته شد که امنیت عراق بهشدت در خطر است و این تهدید بهگونهای است که عراق باید اقدام به حملهای پیشگیرانه کند.»
ادامه دارد …
پانوشتها
[۱].گفتوگو با سپهبد رعد مجید رشید حمدانی، گفت و گو کنندگان کوین ام. وودز،
ویلیامسون مورای و الیزابت ای. ناتان، ۶ تا ۷ نوامبر ۲۰۰۹ [۱۵ تا ۱۶ آبان
۱۳۸۸]، در کتاب جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام، نوشتهی کوین
ام. وودز و دیگران، ترجمه عبدالمجید حیدری، تهران: نشر مرز و بوم، ۱۳۹۳، صص
۱۱۳- ۹۷٫
[۲]. بر اساس قرارداد ۱۹۷۵ م الجزایر قرار بود مناقشه ارضی ایران و عراق بر سر مالکیت
شطالعرب [اروندرود] حلوفصل شود و دو طرف درگیر به حمایت از کردهای معارض
یکدیگر پایان دهند.
[۳]. تاریخ معاصر بیانگر آن است که ایران دستِکم در دو قرن اخیر نهتنها به هیچ
کشوری تجاوز نکرده، بارها مورد حمله دیگران قرار گرفته که آخرین آن تجاوز
عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹ بوده است؛ تجاوزی که با دلایلی واهی نظیر
آنچه حمدانی در این گفتوگو میگوید انجام شد ولی حقانیت ایران در این جنگ
نیز در سطح منطقهای و جهانی بر همگان ثابت شد.
[۴]. اشاره به این جمله سون تزو میکند که میگوید: “هیچ کشوری از جنگ طولانی سود نمیبرد.”
منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس